۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

دوباره وقت پاره کردن چرت حکومت و به آتش کشیدن رویاهایش رسیده.

دوباره وقت پاره کردن چرت حکومت و به آتش کشیدن رویاهایش رسیده.


به یاد دارم که ۲ یا ۳ روز مانده بود به ۱۸ تیر.احمدی نژاد که دولتش با پشتیبانی خامنه ای و سپاه حدود ۱ ماه به سرکوب اعتراضات مردمی مشغول بود و در این راه از همه ابزار خود اعم از ضرب و جرح، دستگیری های گسترده، شکنجه و حتی تجاوز و قتل نیز استفاده کرده بود، در تلویزیون حاضر شد و به خیال آنکه تب اعتراضات خوابیده، با مردم سخن گفت و در این سخنان مدعی شد که در اسرع وقت به برخورد پلیسی با مردم خاتمه خواهد داد. حتی از آدم عوام فریبی چون احمدی نژاد هم، اگر حدس می زد که مردم در دهمین سالگرد ۱۸ تیر چه بر سر او و آقای خامنه ای و سپاه خواهند آورد، بیان چنین مطلبی بعید بود و به نظر من هم در آن زمان حکومت فکر می کرد که بر اعتراضات فائق آمده و دیگر خبری از حضور گسترده مردم در خیابان ها نخواهد بود. اما این همه ماجرا نبود و این تنها حکومت نبود که نتوانست حدس بزند که مردم ۱۸ تیر چه بر سرش خواهند آورد که خود ما نیز نتوانستیم پیروزیمان در آن روز را به آن شکلی که اتفاق افتاد پیش بینی کنیم و باید اعتراف کرد که ما نیز از چنان حضور گسترده و شجاعانه ای حیرت زده شده بودیم.

چهره های گیج وگنگ مردم را به یاد دارم. در میدان انقلاب همه از هم می پرسیدیم: آیا امروز می توانیم جمع شویم؟ چرا بر خلاف معمول از نیروهای بسیج خبری نیست؟ چرا به جای آن همه نیروی ضد شورش که همیشه در اطراف میادین مستقر بودند امروز رده های مختلف افسران پلیس حضور دارند؟ و چرا این افسران که همیشه و در روزهای معمولی هم مسلح هستند، اینبار همه بدون سلاح در پیاده روها ایستاده اند؟ پاسخ همه این سوالات بسیار ساده بود! آنان مردم و خشمشان را دست کم گرفته بودند و فکر می کردند که به احتمال زیاد با جمع کوچکی مواجه خواهند بود که پس از مدتی پرسه زدن و نهایتا سر دادن چندین شعار در اعتراض به برخورد حکومت با مردم پراکنده خواهند شد. اما کمتر از ۱ ساعت طول کشید که به اشتباه بزرگشان پی ببرند. با زیاد شدن جمعیت پلیس متوجه شد که قدرت کنترل فضا را ندارد و اگر فورا به سرکوب جمعیت نپردازد میدان انقلاب به دست مردم خواهد افتاد. پس طولی نکشید که مزدوران فرا خوانده شدند تا به سرکوب جمعیت بپردازند. اما دیگر تا حدی دیر شده بود. مردم همه جا بودند: میدان انقلاب، خیابان کارگر، بلوار کشاورز، میدان ولی عصر، میدان هفت تیر،... و خلاصه همه جا!

آری، آنروز چرت آقای خامنه ای و سپاه و دولت بد جوری پاره شد و به نظر اینجانب ۱۸ تیر ۸۸ با توجه به تلاش های همه جانبه ای که حکومت به مدت ۱ ماه برای ایجاد رعب و وحشت کرده بود و بیم آن می رفت که جنبش سرکوب شود، به نقطه عطفی بدل شد که توانست توازن قوا را به نفع مردم به هم بریزد.

در دوره کنونی نیز جنبش با شرایطی مشابه مواجه است. حکومت گمان می کند که در روز ۲۲ بهمن توانست بر جنبش فائق آید و مردم دیگر حاضر نیستند که با به خطر انداختن جانشان به خیابان بیایند و حقوق خود را طلب کنند. در صحبت هایشان ترسی از اتفاقات محتمل چهارشنبه سوری به چشم نمی خورد و این می تواند برای ما بهترین فرصت باشد که دوباره زنده بودن حضور جسورانه خود را به رخشان بکشیم و ضربه کاری دیگری بر پیکر نیمه جانشان وارد کنیم واین باربر خلاف روز های قبل از ۱۸ تیر باید مطمئن باشیم که می توانیم!

به راستی که هیچ سوختی برای آتش های چهارشنبه سوری امسال بهتر از خواب خوش خامنه ای، سپاه و احمدی نژاد نیست.

همه با هم با شرکت معنا دار خود در این آیین کهن ایرانی رویای پیروزی کودتا چیان را به آتش خواهیم کشید و حضورگسترده خود را به کابوس هر شبشان بدل خواهیم کرد.

۱۳۸۸ اسفند ۴, سه‌شنبه

رسوایی مجدد خامنه ای و بر ملا شدن دروغی دیگر

رسوایی مجدد خامنه ای و بر ملا شدن دروغی دیگر


همه خوب بیاد داریم که خامنه ای در خطبه های تاریخی و نفرت انگیز نماز جمعه ۲۹ خرداد در میان صحبت های سرشار از دروغ خود در مورد تهاجم بی رحمانه ساعات اولیه بامداد ۲۵ خرداد به کوی دانشگاه که منجر به کشته شدن دست کم ۵ دانشجو ، مجروح و دستگیر شدن بیش از ۱۶۰ دانشجوی معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸ شد چگونه سعی کرد موضوع را معکوس جلوه داده و گناه آن وحشیگری را به گردن معترضان بیندازد:

" ضربه تروریستی بزنه، مسئله او مسئله سیاسی نیست، برای او چه چیزی بهتر از پنهان شدن درهمین، میان این مردم، مردمی که میخوان راهپیمایی کنن و تجمع کنن، اگر پوششی برای او این تجمعات درست کند، اونوقت مسولیتش با کیست؟ الان همین چند نفری که در این قضایا کشته شدن، از مردم عادی، از بسیج، جواب اینا را کی بناست بده؟ واکنش هایی که به اینا نشون داده خواهد شد؛...تو خیابان از شلوغی استفاده کنند، بسیج را ترور کنند، عضو نیروی انتظامی را ترور کنند،...محاسبه این واکنش ها با کیست؟ انسان دلش خون میشه از بعضی از این قضایا، برن توی کوی دانشگاه جوونا رو، دانشجو ها رو،..اونم دانشجو های مومن و حزب اللهی رو،.. نه اون شلوغ کنها رو،... برن مورد تهاجم قرار بدن، اونوقت شعار رهبری هم بدن!! دل انسان خون میشه از این حوادث... "

پاراگراف بالا بخشی از صحبتهای آن روز خامنه ای در نماز جمعه تهران بود و باز همه خوب به یاد داریم که فردای آن روز، در شنبه خونین، بسیج و نیروی انتظامی با مردم چه کردند و شماری دیگر به کشته ها، زخمی ها و دستگیر شدگان افزودند.
اما از آنجائی که دروغ گویان در بیشتر موارد، خود خویشتن را رسوا می کنند، دیروز فیلمی که توسط یکی از نیروهای مهاجم در بامداد
۲۵ خرداد از حمله لباس شخصی ها و یگان ویژه نیروی انتظامی به کوی دانشگاه گرفته شده بود، از شبکه ماهواره ای بی بی سی فارسی پخش شد که به خوبی نشان داد که تروریست هایی که خامنه ای از آنها به عنوان مسببین کشته و مجروح شدن مردم، بسیجیان و نیروی انتظامی نام برد کسی به جز همان بسیجیان و نیروی انتظامی نبودند.


قرار گرفتن تصاویر تکان دهنده این فیلم که در آن بخشی از مکالمات مهاجمان نیز مفهوم می باشد و
مطالعه دوباره آن بخش از سخنان سرشار از نخوت و نفرت فرمانده این جنایات که در بالا آورده شده ماهیت گروهی که بر جان و مال مردم حکومت می کنند را به خوبی نشان می دهد و به ما نیز یاد آور می شود که نباید اجازه داد نهالی که با خون بی گناهانی همچون ندا و سهراب آبیاری شده به خشکی بگراید و دوران جدیدی از وحشت و خفقان با سرمان سایه افکند.


امروز هدیه همه ما به سهراب در روز تولدش قول ایستادن در کنار هم و ادامه راهش تا رسیدن به حقوق انسانی خود خواهد بود و به راستی که هیچ هدیه ای برای او، خانواده اش و دیگر دوستان شهیدش با ارزشتراز این قول نیست.


۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه

پیشنهاد برای دعوت از دانشگاهیان سراسر دنیا جهت شرکت در آکسیون اعتراضی علیه برخوردهای غیر انسانی رژیم جمهوری اسلامی با دانشجویان معترض

مدتیه که در فکر این هستیم که یک آکسیون بزرگ و در صورت امکان، جهانی برای اعتراض به برخورد خشن، غیر قانونی و دیکتاتور مابانه حکومت جمهوری اسلامی با دانشجویان شکل بدیم. بعد از مدتی فکر کردن روی موضوع و شنیدن نظر چند نفر از دوستان به این نتیجه رسیدیم که با دانشگاه های مختلف تماس بگیریم و از همه آنها برای تعطیل کلاس های درس به مدت ۵ یا ۱۰ دقیقه در یک روز خاص و یک ساعت خاص (البته طبیعتا ساعت باید به وقت محلی در نظر گرفته بشه) درخواست همکاری کنیم. مثلا ازشون بخوایم که در روز ۱ اسفند از ساعت ۱۱ تا ۱۱:۱۰ کلاس ها رو تعطیل کنن و در یک قسمت دانشگاه جمع بشن و به حمایت از دانشجویان ایرانی و جنبش آزادی خواهی مردم ایران دستاشونو به صورت وی بالا بگیرن و اگه امکانش باشه یک شعار واحد هم به زبان انگلیسی داده بشه.

اما خوب این کاره ساده ای نیست و باید راه های عملی موضوع بررسی بشه.

شاید فرستادن یک متن تاثیرگذار به همراه عکس های مربوط به وقایع اخیر و یاد آوری برخوردهای غیر انسانی رژیم با دانشجویان و مردم معترض به اتحادیه های دانشجویی و درخواست از آنها برای قانع کردن مسؤولین و دانشجویان فکر بدی نباشه.

اگر هم بشه با دانشجویان ایرانی هر دانشگاه تماس گرفت و یک یا چند نفر در هر دانشگاه پیدا کرد که در راستای اجرایی شدن این ایده در دانشگاه خودشون فعالیت کنن به موضوع سرعت بیشتری میبخشه.

اگه شما هم فکر می کنین که این کار شدنی و تاثیرگذارهست، اعلام همکاری کنید. می تونید نظراتتونو تو همین وبلاگ یا تو سایت بالاترین بذارید و شاید حتا بد نباشه که یه گروه برای این کار تشکیل بدیم یا یه وبلاگ مخصوص همین آکسیون به زبان انگلیسی ایجاد کنیم وازدانشگاه هایی که باهاشون تماس گرفته میشه بخوایم که با عضو شدن در وبلاگ اعلام همکاری کنن البته نظراتی که به عنوان راه حل های مفید برای پیشبرد این آکسیون در این نوشته مطرح شدن خام هستن و طبیعتا تغییر میکنن که موضوع مهمی نیست.

منتظر شنیدن نظرات هستیم.


درود بر همه مبارزان راه آزادی در سراسر دنیا









۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

عكسي تاريخي: شعبان بي مخ( مرشد لباس شخصيھا) در محضر آيت الله كاشاني



عكسي تاريخي: شعبان بي مخ( مرشد لباس شخصيھا) در محضر آيت الله كاشاني

نوشته شده در آگوست٢٠٠٩، به وسيله ی farhangvakhorafeh




پيام تبریک کاشانی به ارتشبد زاھدی:

«جای مسرت است که دولت جناب آقای زاھدی که خود یکی از طرفداران جبھه ملی بوده ، تصميم دارند که شرافتمندانه از حيثيت و آبروی ایران دفاع نموده و در راه صلاح و افق ملت حداکثرفداکاری رابنمایند.»

شعبان بي مخ (فرد نشسته ريشو با لباس مشگي) درمحضرآيت لله كاشاني (باعمامه سياه) و آخوند فلسفي. اين عكس با ھمان شرحي كه در زير آن مي خوانيد در شماره ١٩ مجله ترقي به تاريخ مھرماه ١٣٣٢ و در صفحه ٢١ اين مجله منتشرشده است. يعني حدود دوماه بعد از كودتا.

گاھي يك عكس بيش از ھزار واژه، روشنگر است. اين عكس نشان ميدھد كه پايگاه طبقاتي و گردان ضربت روحانيت به اصطلاح مبارز!! از چه نيروھايي تشكيل شده و ميشود. آقاي محمد اميني در مقاله "فدائيان اسلام و سوداي حكومت اسلامي" درباره ماھيت وابستگان به فدائيان اسلام و روابط كاشاني با اين جماعت چنين مينويسد:

"…….به ھر روی، به گفته حاج مھدی عراقی، «سيد مجتبی ميرلوحی وقتی از زندان بيرون می آید به فکر این می افتد که یک محفلی، یک سازمانی، یک گروھی، یک جمعيتی را به وجود بياورد برای مبارزه ، این فکر به نظرش می آید که از وجود افرادی باید استفاده بکنم که تا الان این افراد مُخِل آسایش محلات بوده اند ، مثل اوباش ھا که توی محلات ھستند ، گردن کلفت ھا ، لات ھا ، به حساب آن ھا که عربده کش ھای محلات بوده اند … این ھا بودند دوستانی که به دور مرحوم … نواب جمع شده بودند ، اکثر آن ھا مرحله اول [تا آخر!] از اینجور افراد بودند.»

عراقی انگيزه گزینش اوباش محلات را در این می بيند که آن ھا4« متدین بودند. »
خود عراقی ھم یکی از این گونه آدم ھای لات متدین بود که خواندن خاطراتش، سيمایی از سازماندھی و رفتار این گروه ترسيم می کند، که ترسناک است. نه درسی خوانده بود و نه با آموزش ھای دینی آشنایی داشت. درشانزده سالگی به عضویت شورای مرکزی فدایيان اسلام درآمد و باور داشت که « چاقوکشی دیگر دوره اش تمام شده، حالا دیگر دوره ھفت تير کشی است!»

یکی دیگر ازاین گونه اوباش و بزن بھادرھای «متدین»، شعبان جعفری بود که با شمس قنات آبادی و کاشانی مناسباتی نزدیک داشت. خود او در خاطراتش دراشاره به ترور نافرجام فاطمی و حمله او به فاطمی پس از بيست و ھشت مرداد می گوید که: «اونوقت که عبد خدایی [ضارب فاطمی] جزو فدائيان اسلام بود، منم جزو فدائيان اسلام بودم. » البته شعبان جعفری، خيلی پيشتر ازآن، از ميانه سال ١٣٢٨که پس از دوسال بزن بھادری در لاھيجان به تھران آمد و به چاقوکشی واخاذی در سه راه بوذرجمھری پرداخت ، به پيرامون کاشانی و فدایيان اسلام پيوست « و با حسين مکی، عصرھا می رفتيم خونه کاشانی که بعد ما یواش یواش دیگه مرید و طرفدار سفت و سخت کاشانی شدیم. » سيد مرتضی برقعی، که با بروجردی نزدیک بوده است، در گيرودار نخست وزیری رزم آرا به خانه کاشانی در تھران رفته و با مشاھده پيرامونيان او، از جمله شعبان جعفری و چند تن از چاقوکشان و لات ھای معروف تھران و گروھی از فدایيان اسلام، با شگفتی از او پرسيده که« حضرت آیت لله شما مرجع روحانی ھستيد یا رئيس چاقوکش ھا؟ از شما بعيد است که چنين تيپی داشته باشيد.»"

رابطه تنگاتنگ روحانيت مبارز با اراذل واوباش متدين (لباس شخصي ھا) از براه انداختن دسته ھاي چماقدار بر عليه مشروطه خواھان توسط شيخ فضل الله آغاز شد. در اتحاد كاشاني -خميني و فدائيان اسلام با قتل و ترور روشنفكران و مليون ادامه يافت. پس از مرگ كاشاني جبھه متحد خميني و كانون اوباش مذھبي يعني موتلفه، با اعلان جنگ بر عليه اصلاحات ارضي و دادن حق راي به زنان، در خرداد٤٢ ، شورش ارتجاعي ١۵ خرداد را براه انداختند. قابل توجه آنكه طيب حاج رضايي ازاوباش معروف تھران و از ھمدستان شعبان بي مخ در كودتاي ٢٨ مرداد، به جرم سردمداري اين شورش اعدام شد. خميني و موتلفه پس از سركوب ١۵ خرداد به محاق رفتند. اما به يمن مجاھدتھاي گروھي از روشنفكران شيعه براي آفرينش تئوريھاي سياسي و اجتماعي از راه به كمك گرفتن اساطير مذھبي شيعي، در سال ۵٧ دوباره به صحنه بازگشتند و البته اين بار خميني علاوه بر حمايت اوباش مذھبي، از حمايت دھھا ھزار دانشجو و روشنفكر مذھبي و حتي غير مذھبي برخوردار شد. امري كه فقط در سايه كار گسترده تئوريك و سياسي جمع انگشت شماري از روشنفكران مبارز مذھبي، براي بزك كردن باورھاي مقدس شيعي از قبيل غيبت، وصايت، امامت قدسي و معصوميت به صورت فلسفه انقلاب و آزادي، امكان پذير شد. ( ١) البته اين خيل عظيم روشنفكران و دانشجويان عليرغم توھمات تئوريك خود خواھان آزادي و عدالت اجتماعي بودند. خميني با درك اين فضا با زرنگي اھداف واقعي خود را پنھان كرد (تقيه) و خود را حامي اھداف دمكراتيك انقلاب نشان داد. او بخوبي ميدانست كه بدون شركت فعال و حمايت ھزاران دانشجو و روشنفكر انقلابي، از مشتي طلبه و آخوند عافيت طلب ھيچ كاري ساخته نيست.

اما پس از پيروزي، خميني نقاب از چھره برداشت و با گماشتن ھمان اوباش مذھبي بر راس ارگانھاي امنيتي و اطلاعاتي و زندانھا، كار تصفيه خونين روشنفكران و دانشجويان را آغاز كرد.

برخي از اين روشنفكران و دانشجويان پس از مدت كوتاھي به كلاه گشادي كه بر سرشان رفته بود آگاه شدند و به مقاومت برخاستند و برخي ديگر كه جذب دستگاه دولتي شده بودند بتدريج شروع به ريزش كردند.

آنچه در كودتاي ٢٢ خرداد روي داد را بايد گام نھايي باند ھاي سياه ولايتمدار براي تصفيه خونين آخرين بازماندگان نسل ترقيخواه – اما توھم زده نسبت به امكان رسيدن به عدالت و آزادي از طريق برپايي نظامي بنا شده بر اساطير مقدس شيعي-، از درون سيستم ارتجاعي ولايت فقيه دانست. در اين كودتا جبھه خميني- موتلفه براي ازميان برداشتن آخرين آثار ترقي خواھي و تمدن از درون سيستم، و چرخش تاريخ ايران به سمت دوران توحش و تفتيش عقايد در قرون وسطا خيز برداشته است.

چه بسا در مقطع سال ۵٧ انتشار مداركي از اين قبيل ميتوانست بسياري را ھوشيار سازد. حال به ھوش باشيم تا در اين لحظات تاريخي امام قلابي ديگري دستاوردھاي قيام را به تاراج نبرد.

يادآوري: در صورتيكه شما از ھويت ساير حاضرين در اين محفل گرم دوستانه آگاھي داريد، اطلاعات خود را براي تكميل اين سند بينظير تاريخي ارسال كنيد.

(1) – در ارتباط با اعتقادات خرافي شيعي به مقالات روشنگرانه "نئوبابيسم احمدي نژاد" و "ايرانيان در اطراف امام زمان" مراجعه كنيد.

منصور راوندي

١٢ مرداد